یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کوچه شهر دلم

کوچه شهر دلم
بارونیه
پُر از برگ‌های خشک
پُر از عطر تنت
پُر از راز دلت
پُر از هوای تو
پُر از روزهای سرد
پُر از شب‌های گرم
پُر از نیاز تو


مهرداد درگاهی

چقدر سخت است

چقدر سخت است
مَشام واژه پُر از غرور شود
در ترانه ای که
زیر آسمان آبی نگاهت سُروده ام
همیشه برابر دادگاه دلت
وقتی قاضی با صدای بلند
فریاد می زند:
اعتراض وارد نیست
محکوم بودم به جُرم عشق،
و من هر شب
در قفس چشمان سیاهت
از خودم می پرسم
چه کسی می گوید:
عاشقی پیگرد قانونی ندارد!

مرتضی سنجری

انکار کن

انکار کن
خیابانی را که هر روز
قدم به قدم
دلتنگی هایمان را به هم نزدیک تر می کرد
انکار کن
عاشقانه هایی را
که روی لب هایمان به رقص می آمد
انکار کن
کافه ای قدیمی با فنجان هایی تلخ را
که شیرینی لب هایمان را دوست داشت
انکار کن
حتی انگشت هایت را
وقتی که دلتنگی بین انگشت های مرا پر میکرد
انکار کن
من هم فکر می کنم
که اتفاقی سر از این شعر درآورده ای!


یزدان تورانی

انگار با این همه رنج دنیا

انگار با این همه رنج دنیا
من زودتر از تو پیر شده ام
ای کاش می شد
بر دیوار دلتنگی هایم
معجزه ی دستان پینه بسته اَت را
قاب کنم؛
مثل صورت چروکیده اَت
که لبخندت شعر خوشی ست
در روز پدر
میان تمام نداشته هایم!

مرتضی سنجری

از آفتاب تابیدن نخواه

از آفتاب
تابیدن نخواه
ابرها
آسمان را گرفته اند...!


آرزو نوری