یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از دست های تو

از دست های تو
کارهای خارق العاده ای بر می آید
همانجا که هستی ، بمان
اجازه‌ بده شعرها از من برایت بنویسند
اجازه بده برایت بخوانم
تا چه اندازه‌ از بدوِ دوست داشتنت
پیراهنِ فصل ها
زیباتر شده است

کنارِ لبانت ، کناره می‌گیرم
و تمامِ حرف‌های دلم را
از دهان‌ات می‌شنوم
در فاصله‌ی پیشانیِ تو
تا سایه‌ات
جنگل سبزی‌ست
که پرنده‌های من
آنجا آرام می‌گیرند

اگر می‌خواهی بمانی لبخندت را فراموش نکن

اگر می‌خواهی ترکم کنی
لبخند را فراموش نکن
کلاه می‌تواند از یادت رود
دستکش ، دفترچه‌ی تلفنت
هر آن چیزی که باید دنبالش برگردی
و در ناگهان برگشت گریانم می‌بینی
و ترکم نمی‌کنی

اگر می‌خواهی بمانی
لبخندت را فراموش نکن

حق داری زادروزم را از یاد ببری
و مکان اولین بوسه‌مان
و دلیل اولین دعوای‌مان
اما اگر می‌خواهی بمانی
آه نکش
لبخند بزن
بمان

هالینا پوشویاتووسکا

همیشه یه چیزی هست که

همیشه یه چیزی هست که آدم
بخاطرش ادامه بده!

واقعا این تو هستی؟

واقعا این تو هستی؟
به تو خیره می‌شوم
و در اندرونت پی تو می‌گردم
و پیدایت نمی‌کنم!
چشمانت را می‌بینم
لب‌هایت، آغوشت،
و کالبدت را،
اما
آه چقدر تو را گم کرده‌ام

تو کجایی؟

تب ِبرگ ریز بر نبض شعر من افتـاده

تب ِبرگ ریز
بر نبض شعر من افتـاده
درنبودت پاییز
بازهم پشت پاییز آمده


نیلوفر ثانی

عشق آمده ست و

عشق آمده ست و

حالا کسی

ازما به ما

نزدیک ترست

نمیشود دیگر به نجوا

حتی باخویش سخن گفت..

نیلوفر ثانی

همین جا بمان عشقم

همین جا بمان عشقم

همین گونه که هستی

بمان
و تنها
به من نگاه کن

نگاه کردن
عشق است


برهنه ام
برهنه ام تا برای تو راه باشم
این گونه برهنه و تن به تن

بگذار نفس هایم
روی تن ات
سیر کند

چشم هایت
سینه های برهنه ات
لب هایت
همین گونه بیا
و در بسترم، کنارم بخواب

و ببوس مرا
بی وفقه
باز هم بلند بلند ببوس مرا

آری
عشق
همین سفرهای طولانی را
می طلبد

هر لحظه سوی خود
بِکش مرا

بِکش تا بدانم
سهم توام
تا بدانی سهم منی
این گونه محکم ، این گونه گرم
سمت خود بِکش مرا

ایلهان برک
ترجمه : سیامک تقی زاده

گونه های پاییز

گونه های پاییز

گل انداخته ست

در “مهر” را

وقتی تو وا کردی


نیلوفر ثانی