یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من و تو بدهکاریم،

من و تو بدهکاریم،
به پیاده رو های ولیعصر...
به عکس های دو نفره ای که نگرفتیم...
به حس های خوبی که از خودمان دریغ کردیم...
من و تو بدهکاریم،
به همه کسانی که بعد از ما دیگر عاشق نشدند...
به همه کسانی که بعد از ما بدبین شدند به هر چه عشق و عاشقی...
ولی تو بیشتر از من بدهکاری؛
تو به تک تک اشک های من،
به تک تک تارهای سفیدم،
به بغض های مادرم؛
بدهکاری...
تو بدهکاری به خانه ای که قرار بود خانه ما شود،
خانه من و تو...
به بچه هایی قرار بود پدر و مادر صدایمان بزنند...
تو بدهکاری به تک تک گل هایی که میخواستم برایت بخرم،
بدهکاری به تک تک دوستت دارم هایی که روی لبم آمد و جایش را پنج ساعت هق هق گرفت...
تو بدهکاری،
به تک تک شعر هایی که برایت فرستادم و خوانده نشد...
بدهکاری بیشتر از همه به مردی که در آغوشش گرمای تنِ تو یادم می آید...
تو یک عمر عاشقی به من بدهکاری...

#فاطمه_جوادی

ما هم از مستان این می بوده‌ایم

ما هم از مستان این می بوده‌ایم
عاشقان درگه وی بوده‌ایم

ناف ما بر مهر او ببریده‌اند
عشق او در جان ما کاریده‌اند

حضرت_مولانا

تویِ شیرینی ، تو اول ! قند، دوم می‌شود

تویِ شیرینی ، تو اول ! قند، دوم می‌شود
مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم می‌شود

بین قُطاب و گز و نُقلِ محلی ساده است
حدس اینکه طعم لبهای تو چندم می شود!

روزها رد می‌شود، چشمت شرابی کهنه‌تر
پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُُم می‌شود

هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال
جمعیت آنجا گرفتار تراکم می‌شود

چشم بسته، هر کسی بویت کند توی سرش
باغهای پرگُلِ قمصر تجسم می‌شود

ماه را جای تو می گیرم نمی دانم چرا
اینقدر این روزها سوءتفاهم می شود!

دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنت
شورِ شور، اصلا دو تا دریاچه‌ی قم می‌شود


وقتِ شرعی، لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستیِ ایمان مردم می‌شود

وسوسه یعنی تو! شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود ...


[ جواد منفرد ]

دلم برای دیدنت، چه بیقرار می زند

دلم برای دیدنت، چه بیقرار می زند

کلاغ، قصه ی مرا دوباره جار می زند

منم همان غزلسرا، که لحظه های بی کسی

به کنج خلوتی رود، دمی دوتار می زند

تو با من باش از خوشحالی بسیار... می رقصم

تو با من باش از خوشحالی بسیار... می رقصم
بگو با دف، پیانو، چنگ، حتی تار... می رقصم
تو باشی در کنارم وای مثل قاصدک در باد
برایت عاشقانه صد هزاران بار... می رقصم

مے گے واسه پاییزه دلتنگیت

مے گے واسه پاییزه دلتنگیت
اینکه حواست اصلا اینجا نیست
مے‌گے یه کم ابرے شدے اما
چیزے که من حس کردم اینا نیست

هر وقت انقدر ساکتے، سردم
هر وقت انقدر سردے، آبانه
آرامشے که در تو مے ‌بینم
آرامش قبل از یه توفانه

حس مے ‌کنم رفتار هر روزت
با من که مے جنگے، طبیعے نیست
پاییزه مے دونم ولے بازم
این سطح دلتنگے، طبیعے نیست

فکر کن کسے رو میدے از دست که
یک عمر مے گفت با تو خوشبخته
من قبل از این، باور نمے ‌کردم
از دست دادن انقدر سخته...


"روزبه بمانی"

کلیدهایم از جیبم می افتند

کلیدهایم از جیبم می افتند

کیف پولم را گم میکنم

گوشی ام را جا میگذارم

و عجیب اینکه

تو را که نیستی،

میبرم با خودم


در جیبم

در کیفم

در دلم...


آیدا حق طلب

بازنده شدن حس بدے نیست اگر من

بازنده شدن حس بدے نیست اگر من
با میلِ خودم دل بہ شما باختہ باشم...