یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من به خوبی‌ها نگاه کردم

من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست،
بزرگ‌ترین اقرارهاست.
تو لبخند زدی و من برخاستم...

با بال شوق ذره به خورشید می رسد

با بال شوق
ذره به خورشید می رسد

پرواز دل
به سوی خدا می برد مرا....


|رهی معیری|

در جهانی که وفا نیست

در جهانی که وفا نیست
به دل های بشر

بی نیاز از همه باشیبه خدا می‌ارزد

این که دل‌تنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟

این که دل‌تنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟
این که از من دل‌خوری انکار می‌خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده‌ی دیدار می‌خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می‌‌شویم
اشتباه ناگهان تکرار می‌خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم، یک شهر مشتاق تواند
لشکر عشاق، پرچم‌دار می‌خواهد مگر؟

با زبان بی‌زبانی بارها گفتی: برو!
من که دارم می‌روم! اصرار می‌خواهد مگر؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد می‌رود
خانه‌ی دیوانگان دیوار می‌خواهد مگر؟

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه یِ زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی....

فاضل نظری

افتـــاده به حوض دلـــم آن ماهـــیِ عشـــقت

افتـــاده به حوض دلـــم آن ماهـــیِ عشـــقت
فیـــــروزه ای و ســـرخ
چـــه ترکیـــب قشــــنگی ....

بوی دلتنگی پاییز وزیده ست

بوی دلتنگی پاییز وزیده ست

ولی ،
اولین موسم این فصل مگر "مهر" نبود ؟ ...

مجتبی قندالی