ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
من خستهام، تو خستهای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکستهی تنها شبیه من
حتی خودم شنیدهام از این کلاغهادر شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم که میشوداینگونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من
ای همقفس بخوان که زِ سوز تو روشن استخواهی گذشت روزی از اینجا شبیه من
از لحن شعرهای تو معلوم میشودمانند مردم است دلت یا شبیه من
من زندهام به شایعهها اعتنا نکن
در شهر کشتهاند کسی را شبیه من
نجمه زارع
می بوسمت
بابوسه ای که
هیچ بوسه ای شبیهش نیست
برنواحی گرم ومرطوب چشمانت.
بابوسه ای معطربه رایحه ی خون
بی محابا
بی تاب می بوسمت .
کبری حقی
برای دیدن تو
اگر رودخانه بودم، برمی گشتم
اگر کوه بودم، می دویدم
اگر باد بودم، می ایستادم
اما انسانم
و بارها برای دیدنت
برگشته
دویده
ایستاده ام....
"حسن آذری"
در سرزمین من
هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست
و هیچ خیابانی ...
بن بست ها اما
فقط زنها را می شناسد انگار
در سرزمین من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است
که پشت سر آدمها خراب شده اند!
اینجا
نام هیچ بیمارستانی
مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما
پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را
آبستن نیستند!
"رویا شاه حسین زاده"
چایت را بنوش؛
این دنیا قدِ همه ی ما جا داره تا بتوانیم دست در دست باشیم
حتی در دوردست ها...
به بالاسر نگاهی بینداز؛
آسمانی را میبینی که
نه برای من
وَ نه برای تو
که برای هر دو تای ما آبیست...
میلاد جعفری