یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟

یک شاعر شکسته‌ی تنها شبیه من

حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ‌ها

در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من

امروز دل نبند به مردم که می‌شود

این‌گونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من

ای هم‌قفس بخوان که زِ سوز تو روشن است

خواهی گذشت روزی از این‌جا شبیه من

از لحن شعرهای تو معلوم می‌شود

مانند مردم است دلت یا شبیه من

من زنده‌ام به شایعه‌ها اعتنا نکن

در شهر کشته‌اند کسی را شبیه من

نجمه زارع

می بوسمت

می بوسمت
بابوسه ای که
هیچ بوسه ای شبیهش نیست
برنواحی گرم ومرطوب چشمانت.
بابوسه ای معطربه رایحه ی خون
بی محابا
بی تاب می بوسمت .

کبری حقی

کمی لبخند

کمی لبخند
برایم بفرست تا
تابلو داوینچی را
کامل کنم!

منوچهرپورزرین

گمشده کسی نیستم

گمشده کسی نیستم

پیدای همیشه تو ام

تنهایی ...


((محمد شیرین زاده))

برای دیدن تو

برای دیدن تو

اگر رودخانه بودم، برمی گشتم

اگر کوه بودم، می دویدم

اگر باد بودم، می ایستادم

اما انسانم

و بارها برای دیدنت

برگشته

دویده

ایستاده ام....



"حسن آذری"

در سرزمین من

هیچ کوچه ای

به نام هیچ زنی نیست

و هیچ خیابانی ...

بن بست ها اما

فقط زنها را می شناسد انگار

در سرزمین من

سهم زنها از رودخانه ها

تنها پل هایی است

که پشت سر آدمها خراب شده اند!

اینجا

نام هیچ بیمارستانی

مریم نیست

تخت های زایشگاهها اما

پر از مریم های درد کشیده ای است

که هیچ یک ، مسیح را

آبستن نیستند!



"رویا شاه حسین زاده"

چایت را بنوش؛

چایت را بنوش؛
این دنیا قدِ همه ی ما جا داره تا بتوانیم دست در دست باشیم
حتی در دوردست ها...
به بالاسر نگاهی بینداز؛
آسمانی را میبینی که
نه برای من
وَ نه برای تو
که برای هر دو تای ما آبیست...

میلاد جعفری