یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آفتاب در دستان تو

آفتاب
در دستان تو
غروب می کند
در این تاریکی
شمعی بیفروز
می ترسم
از سیاهی چشمانت


منوچهر پورزرین

من را ببر به دنیای کودکی مان

من را ببر
به دنیای کودکی مان
کفش های تا به تای تو
خنده های من
قهر های تو
گریه های من
باز
دست های تو
در دست های من


منوچهر پورزرین

پنجره ی روی دیوار را

پنجره ی روی دیوار را
پاک می کنم
تا رفتنم را
نبینی

منوچهر پورزرین

خنده هایش را تا کردم

خنده هایش را تا کردم
و در جیبم گذاشتم
مرهمی برای
گریه های شبانه ام


منوچهر پورزرین

صدای چنگی می شنوم

صدای چنگی می شنوم
که باد
در گیسوانت
جا گذاشته


منوچهر پورزرین

عطر پیراهنت را به گل ها بسپار

عطر پیراهنت را
به گل ها بسپار
و آوازت را به پرندگان
آنگاه عاشقانه
با من پرواز کن


منوچهر پورزرین

در کدام پرده می نوازی

در کدام پرده می نوازی
که پنجره ها
به رقص می آیند؟


منوچهر پورزرین

با قلم موی عشق

با قلم موی عشق
نقش حریر سبز جنگل
بر قامتت خواهم کشید
در کوچه های بارانی شمال
دیریست
از تو نقشی ندارم

منوچهر پورزرین