یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بگو دو مرتبه این را که: دوستت دارم

بگو دو مرتبه این را که: دوستت دارم

دلم هنوز به این جمله ی شما گرم است


"نجمه زارع"

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود
بگذار در من این هیجان بیشتر شود

قلبم هنوز زیر غزل لرزه‌های توست
بگذار تا بلرزد و زیر و زبر شود

من سعدی‌ام اگر تو گلستان من شوی
من مولوی سماع تو برپا اگر شود

من حافظم اگر تو نگاهم کنی اگر
شیراز چشم‌های تو پر شور و شر شود

«ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود»

آنقدر واضح است غم بی تو بودنم
اصلا بعید نیست که دنیا خبر شود

دیگر سپرده‌ام به تو خود را که زندگی
هر گونه که تو خواستی آنگونه س
ر شود

 

نجمه زارع

‏به دست آور دل من را، چه کارَت با دلِ مردم!

‌‏به دست آور دل من را، چه کارَت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور، رها کن مستحب‌ها را...

نجمه_زارع

بگو دو مرتبه این را که: دوستت دارم

بگو دو مرتبه این را که: دوستت دارم

دلم هنوز به این جمله ی شما گرم است

"نجمه زارع"


به یک پلک تو می بخشم تمام روز و شب ها را

به یک پلک تو می بخشم تمام روز و شب ها را

که تسکین می دهد چشمت غم جانسوز تب ها را


بخوان! با لهجه ات حسّی عجیب و مشترک دارم

فضا را یک نفس پُر کن به هم نگذار لب ها را


به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!

تو واجب را به جا آور رها کن مستحب ها را


دلیلِ دل خوشی هایم! چه بُغرنج است دنیایم!

چرا باید چنین باشد؟ نمی فهمم سبب ها را


بیا این بار شعرم را به آداب تو می گویم

که دارم یاد می گیرم زبان با ادب ها را


غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر

برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب ها را


"نجمه زارع"

بعید نیست سرم را غزل به باد دهد

بعید نیست سرم را غزل به باد دهد

و آبروی مرا در محل به باد دهد

بعید نیست و بگذار هرچه می خواهد

قبیله ام به دروغ و دغل به باد دهد

زبان سرخ و سرسبز و چند نقطه ...، مرا

دو صد کنایه و ضرب المثل به باد دهد

قفس چه دوره ی سختی ست ، می روم هرچند

مرا جسارت این راه حل به باد دهد

چقدر نقشه کشیدم برای زندگی ام

بعید نیست که آن را اجل به باد دهد

 

-         نجمه زارع

حالا تویی که دور، تویی ناپدیدتر

حالا تویی که دور، تویی ناپدیدتر

حالا منم که از همه‌کس، ناامیدتر

هذیان شعرهای تو را می‌توان کشید

هر لحظه می‌شود غم عشقت شدیدتر

دیوارهای خانه تو را گریه می‌کنند

قفل تمام پنجره‌ها، تر، کلید، تر

تو شاعری، ولی دلت انکار می‌کند

می‌داند از تو عاشقیَت را بعیدتر

گم می‌کنی نشان غزل‌های خویش را

هی ناپدید می‌شوی و ناپدیدتر

دنیا همیشه در پی رنج است و شاعران

در جستجوی قافیه‌های جدیدتر


- نجمه زارع

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی‌داند کجا پنهان کند

نجمه زارع