به اخمت خستگی در می رود

آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود.

آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود.
وقتى نماینده اى هنگام سخنرانى اش با حالت تحقیرآمیز به او گفت "فراموش نکن پسر کفاشى"
جواب داد:
"چه یادآورى خوبى! من زندگى و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم"

دفتر خاطرات

حس کرده‌ای ؟ دریا نگاه ِ مبهمی دارد

حس کرده‌ای ؟ دریا نگاه ِ مبهمی دارد
در چشم‌های سرد و آرامش غمی دارد

راز دلش را جز به مرجان‌ها نمی‌گوید
شاید در آن اعماق ، گوش ِ مَحرمی دارد

هر روز بی تابانه دنبال تو می‌گردد
از قایق و پاروی تو سهم کمی دارد

دریا زنی با گیسوان موج درموج است
با ماهیان تشنه حس درهمی دارد

صیادهای گیج بندر می‌شناسندش
مویش سپیدی می‌زند پشت خمی دارد

وقتی تمام لحظه‌ها را با تو قسمت کرد
باید بفهمی با خیالت عالمی دارد

باید بفهمی بی تو می‌میرد ؛ مگر این قو
غیر از تو روی ِ زخم بالش مرهمی دارد؟!

آغوش تو امواج را آرام خواهد کرد
ساحل همیشه شانه‌های محکمی دارد

حسنا محمدزاده

روباه و خروس

آفتابی لب درگاه شماست

آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید
به رفتار شما می تابد!

سهراب سپهری

اللهم عجل لولیک الفرج

آدمهای بزرگ ...

آدمهای بزرگ ...
همیشه مرد ها و زن هایی بوده اند که
هر روز صبح بعد از بلند شدن از بستر خواب
خود را خالی و پوچ از هر دانایی و علمی دانسته اند؛
پس با قدرت به سمت چالش های بعد
پیش رفته اند...
آدم های موفق اغلب کم مغرور می شوند
و هم پیروزی های قبل را فراموش میکنند
و هم شکست های گذشته را...
برای پیروز ماندن فکر های مغرورانه
را از ذهنمان بیرون کنیم؛

سعید اردلان