یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من نمی دانم، هر بار که به چشمانش نگاه می کنم،

من نمی دانم، هر بار که به چشمانش نگاه می کنم،
حافظه ام را از دست می دهم...

‏ محمود_درویش

مرا بازگردان به جایی که بوده‌ام

مرا بازگردان به جایی که بوده‌ام
پیش از دیدارت
سپس،
سفرکن...

محمود درویش

مغرور شو مغرور شو

مغرور شو مغرور شو
هر قدر هم جفا کنی
پیش چشم و تن من فرشته خواهی ماند
و آن‌سان که عشق‌مان برایم اراده کرد
خواهی ماند
و این‌گونه می‌بینم‌ات
نسیم‌ات بوی عنبر و سرزمین‌ات قند و شکر
و من بیش‌تر دوستت دارم
دستانت سبزه و گل‌اند

من اما
به‌سان بلبلان آواز نمی‌خوانم
که غل‌ و زنجیرها
به من می‌آموزند تا مبارزه کنم
مبارزه کنم مبارزه
زیرا که بیش‌تر تو را دوست دارم
آوازم دشنه‌هایی از جنس گل‌ها
سکوت‌ام کودکیِ رعدها
و زنبقی از خون دل‌ام
و تو خاکی و افلاک
و دلت سبز
و جزر عشق در تو مَد است
پس چگونه بیش‌تر نخواهم‌ات
تو آن‌سان که عشق‌مان
برایم اراده کرد ، خواهی ماند
و اینگونه می‌بینم‌ات
نسیم‌ات بوی عنبر
و سرزمین‌ات قند و شکر
و دلت سبز
من کودکِ عشق توأم
و در آغوش زیبای تو
بزرگ می‌شوم

محمود درویش

سلام بر کسانی که معنی عشق را میدانند

یه جا محمود درویش میگه: سلام بر کسانی که معنی عشق را میدانند اما محبوبی ندارند،
.
.
.
.
.
.
عجیب تلخه.

آیا نبودن تو را می‌کُشد؟

آیا نبودن تو را می‌کُشد؟
مرا حضور سرد و بی‌جانی که
شبیه نبودن است می‌کُشد!‌


محمود درویش

عشق همین است،

عشق همین است،

وقتی میمیرم

همچنان دوستت دارم

و وقتی دوستت دارم

حس میکنم در حال مرگم...



محمود درویش

نزدیکی چون لب هایم به من

نزدیکی
چون لب هایم به من
دوری
چون بوسه ای که هرگز نمی رسد.

من از آنهایم

من از آنهایم ؛
از آنهایی که میمیرند حین دوست داشتن ...