یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بیا باز فریب بخوریم

بیا باز فریب بخوریم
تو فریب حرف‌های مرا و
من فریب نگاه تو را...
مگر زندگی چه می‌خواهد به ما بدهد
که تو از من چشم برداری و
من نگویم...
که دوستت دارم...


شهاب مقربین

نشانی‌ات را تنها من می‌دانم

نشانی‌ات را تنها من می‌دانم
حک شده بر سینه‌‌ی من
که چون کتیبه‌ای کهن بر سینه‌ی کوه
پا برجا مانده‌ام

بادها هر روز
نوشته‌های مرا می‌خوانند و
پیدایت می‌کنند
بر تو می‌وزند و می‌گذرند

تنها من
چون کتیبه‌ای کهن
بر سینه‌ی کوه
جا مانده‌ام


شهاب مقربین

آسمان برقی زد

آسمان برقی زد

و من به لحظه‌ای همه چیز را فهمیدم

بازگو نمی‌توانم کرد

جز با زبان این باران

-
((شهاب مقربین))

نگاه تو

نگاه تو
از شاخه ای
به شاخه ی دیگر پرید و
چرخی زد
دوباره پر کشید و
جایی بلندتر
بر مفصل شاخه و بی قراری اش نشست
آن بالا حتا چهچهه ای هم سر داد
این است که من می خواهم
صیدش کنم و
نگاهش دارم
در قفسی تنگ تر از تنگنای مژه هات
در اتاقک تاریکم
بالای پنجره

(شهاب مقربین)

دیگر چیزی نمی خواهم

دیگر چیزی نمی خواهم

مگر صدای نجوایی

که چیزی بگوید پنهان

پنهان کند سکوت مرا

مثل زمین گورستان

که چیزی نمی خواهد

مگر صدای خش خش برگی از باد

(شهاب مقربین)

از مجموعه کنار جاده بنفش کودکی ام را دیدم/ آهنگ دیگر/ ۱۳۸۷

از عشق میترسم

می ترسم از عشق
از عشق میترسم
این شعرهای عاشقانه که مینویسم
سوت زدنِ کودک است در تاریکی

شهاب مقربین

دریا عمیق است

دریا عمیق است
تنهایی عمیقتر
دستت را بده
با هم دست و پا بزنیم
پیش از آن که غرق شویم

 شهاب مقربین

دست سردم از چه می‌لرزی

دست سردم
از چه می‌لرزی
پنجره را ببند
مداد را بردار
دوباره شعرهای عاشقانه بنویس
نه
این زمستان
از پنجره نیامده‌ است


شهاب مقربین