چرخِ یک گاری در حسرت واماندنِ اسب
اسب در حسرت خوابیدنِ گاریچی
مردِ گاریچی در حسرتِ مرگ!
#سهراب_سپهری
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
من صدای قدم خواهش را
می شنوم
و صدای کفش ایمان را
در کوچهٔ شوق
و صدای باران را،
روی پلک تر عشق
روی آواز انارستان ها
و صدای متلاشی شدن
شیشهٔ شادی در شب..
سهراب سپهری
بخانه خواهم آمد
اگر جاده های طولانی صد پاره شوند
اگر این تاریکی مرموز امان دهد
اگر سکوت , از سر زبان های بی مهر ما بیافتد
اگر باران ببارد
و این کدورت هزار ساله را
از دلهایمان بشوید
آه ... اگر باران ببارد
اگر باز دوستم داشته باشی
روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضورِ هیچِ ملایم را
به من نشان بدهید ...
((سهراب سپهری ))