ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
امشب که خون از بیت بیت شعر من جاری ست
لبخندهای مضحکم از روی ناچاری ست
سرما که آمد، عشق همدست کلاغان شد
کار مترسک در زمستان ، "آدم آزاری" ست
دهقان عاشق! کوه اگر این بار ریزش کرد
پیراهنت را درنیاور ، قصه تکراری ست
بگذار تا درهم بریزد خاطرات ما
این بار مفهوم سکوت تو ، فداکاری ست
ریل و قطار ازهم جدا باشند می پوسند
دور از دل هم سهم هردو گریه و زاری ست
دیشب تو گفتی مرگ هم یک جور خوشبختی ست
پایان هرخوابی که میبینیم بیداری ست
من هم قطاری خارج از ریلم ، خیالی نیست
بگذار وبگذر تا بمیرم ، زخم من کاری ست ...
امید صباغ نو
بخواب راحت و آسوده ، حال من خوب است
و فکر کن به همین که دل من از چوب است
هوای گریه ندارم ، دلم که تنگ تو نیست
اگرچه گوشه ی چشمم دوباره مرطوب است
همیشه دلهره ای در وجود من جاری است
برای این که وجودم کریه و معیوب است !
نیا به دیدن من ، انتظار چیز خوشی است
چرا که سهم من از عشق ، صبر ایوب است
صدای زمزمه ی تو درون گوش من است
" که بی قراری عاشق ، قشنگ و مرغوب است " !
دروغ پشت سر هم نوشته شد به خدا
فرشته گفته دماغ دراز مطلوب است
تمام آن چه که گفتم بیا و باور کن
نترس از من ِ دیوانه ، حال من خوب است
شعر از: امید صباغ نو
شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم
باید قبول کرد که آماده نیستیم
گیرم قسم به اسم شما کم نمی خوریم!
خلوت نشین گوشه ی سجاده نیستیم
گیرم پیاده راه بیفتیم سمتتان
در طول سال، مرد همین جاده نیستیم!
دربند شهوت سگ نفسیم و سالهاست
قادر به پاره کردن قلاده نیستیم
افتادگی نشان «بلوغ» و «نجابت» است
طفلیم و نانجیب! که افتاده نیستیم
دل هایمان سیاه ترند از لباسمان!
حاضر به مست کردن بی باده نیستیم
شیطان اگر که سجده به انسان نکرد و رفت
فهمیده بود مثل خودش ساده نیستیم!
عمری ست زیر بیرق تان سینه می زنیم
اما دریغ و درد که آزاده نیستیم
حیف! با اینکه دوستت دارم
سهمِ دستانم از تو پرهیز است
قسمتام نیستی و این یعنی:
زندگی، واقعا غم انگیز است...
- امید صباغ نو
در فالِ غریبانهی خود گشتم و دیدم
جزخطِ سیاهی ته فنجانخبرینیست...!