یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

امشب که خون از بیت بیت شعر من جاری ست

امشب که خون از بیت بیت شعر من جاری ست
لبخندهای مضحکم از روی ناچاری ست

سرما که آمد، عشق همدست کلاغان شد
کار مترسک در زمستان ، "آدم آزاری" ست


دهقان عاشق! کوه اگر این بار ریزش کرد
پیراهنت را درنیاور ، قصه تکراری ست

بگذار تا درهم بریزد خاطرات ما
این بار مفهوم سکوت تو ، فداکاری ست

ریل و قطار ازهم جدا باشند می پوسند
دور از دل هم سهم هردو گریه و زاری ست

دیشب تو گفتی مرگ هم یک جور خوشبختی ست
پایان هرخوابی که میبینیم بیداری ست


من هم قطاری خارج از ریلم ، خیالی نیست
بگذار وبگذر تا بمیرم ، زخم من کاری ست ...

امید صباغ نو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد