یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در استکان من غزلی تازه دم بریز

در استکان من غزلی تازه دم بریز
مشتی زغال بر سر قلیان غم بریز

هی پک بزن به سردی لبهای خسته ام
از آتش دلت ســــــــــــــر خاکسترم بریز

گیرایی نگاه تـــــــــو در حد الکل است
در پیک چشمهای ترم عشوه کم بریز

وقتی غرور مرد غزل توی دست توست
با این سلاح نظم جهان را به هم بریز

بانو! تبر به دست بگیر انقلاب کـــــــــــــــن
هرچه بت است بشکن و جایش صنم بریز

لطفا اگر کلافه شدی از حضــــــــور من
بر استوای شرجی لبهات سم بریز...!

در بین شاه های جهان هیچ یک نداشت

در بین شاه های جهان هیچ یک نداشت

گنجی به قدر و قیمت تو در خزانه ها


حالا شدم شبیه سلیمان که می خورند

کم کم عصای عمر مرا موریانه ها...


امید صباغ نو
از کتاب جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

خدا همیشه به دیوانه ها حواسش هست

گذاشت سرخ ترین سیب، سیب من باشد


حسود نیستم! اما کسی به غیر خودم

غلط کند که بخواهد رقیب من باشد!


امید صباغ نو