-
سالها بعد از یاد میروی؛
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 12:13
سالها بعد از یاد میروی؛ یا که پیش ازین از خاطرمان رفته بودی؟ یا در این لحظه؟ چه تفاوتی؟ رفتی و همه ناپیدا میدانیم: که ناپدیدیِ تو میماند، در خاطرمان، که خود دیری نمیپاید. علیرضا منفرد
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 12:12
-
ما دل شکستگانیم دور از دیار و جانان
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 12:01
ما دل شکستگانیم دور از دیار و جانان باز آی که تازه گردد دیدار آشنا را ستاره نیست نمایان در آسمان سینه شاید قحط باشد در این زمان وفا را بر موج غم نشسته در بحر نامرادی منت به ما خدا را گرداندز سر قضا را آتش پدید زهجران ،سوزاند کعبه دل رنگ رخان بشکست بازار کهربا را یارا عنایتی کن از فرقتت رهانم شام سیاه ما هم بامدادشود...
-
تو نوری در وجودم امیدی
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:57
تو نوری در وجودم امیدی تو خورشیدی به زندگیم تاییدی تو عشقی روحی ای جانم فدای قدمت افتخار میکنم از هر گفته کلمت ای که قلم به دستم دادی مرابه دنیای علم فرستادی میبوسم تورا ای معلم عزیزم با سلام با وجودم دوستت دارم یک کلام زهرا عابدی
-
صبر
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:54
-
او را دیدم و گفتمش چرا حیرانی.
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:48
او را دیدم و گفتمش چرا حیرانی. از چیست تو را این همه سرگردانی. گفت در پی آن نیمه ی جانی هستم. آنکس که دلم ربوده است نیمه شبی پنهانی. امین غلامی
-
امشبم میگرید این چشمم
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:47
امشبم میگرید این چشمم برای آتش عشقم برای شوق پروازم برای شور احساسم دلی پر کینه را پندار چگونه عطف می یابد چگونه بر دلی عریان کمی زار است ، نمی خوابد روژان کردستانی
-
و تنها این انسان است
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:45
و تنها این انسان است که گاه زیر چتر سکوت مردد است خیس از سکوت می شود پایش بر دوراهی موهوم آینده می اندیشد انسان بودن کمی دشوار است گاهی رخ دادن حادثه ای او را سخت مایوس می کند گاهی شاد و گاهی بی تفاوت حتی وقتی خبر مرگ شمع در شهر می پیچد این انسان است که نمی داند به پروانه تبریک بگوید و یا تسلیت ... مریم جلالوند
-
مراقب سایه ت باش
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:44
مراقب سایه ت باش بی نشان دنبال تو میگردد وقتیکه انتقاد به اعتقاد میکنی مراقب انتظارت باش مراقب رفتارت باش وقتی که اعتنا به اعتقاد ت میکنی مراقب ایمانت باش به چه درد میخورد کلام تو وقتیکه انتقاد تو انعقاد لخته خون در رگان دین من است کمی با خود بیندیشد آیین من بر پایه ی باد و هواست بدانجا باید میرفت که سایه ی تو بیشتر...
-
در طبیعت و دلم دیدی که من تنها شدم
یکشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1403 11:42
در طبیعت و دلم دیدی که من تنها شدم پی آب آمده ام ناگه که من صدا شدم در حریم شب تو کبوتر و پرواز نگاه پی دل آمده ام ناگه ارزن دلا شدم ازاده دهقان بنادکی
-
رو مکن به آسمان و هی نگو آه ای خدا
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 12:06
رو مکن به آسمان و هی نگو آه ای خدا آنچه میگردی به دنبالش همینجاست به خودآ به خودت آ به خودت آ به خودت آ ای همه که خبر در کنج خلوت هست و نه در همهمه ای مکان و ای زمان و ای جهان ای جانشین من نگاه پشت چشمان توام خود را ببین هر چه دل میگوید آن است با خیالت دم نزن تو یقین و باوری بیرون بیا از شک و ظن تیشه زن بر آن خدایی که...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 12:00
-
خیالِ با تو نشستن، جوازِ معتبرم شد
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:53
خیالِ با تو نشستن، جوازِ معتبرم شد شبی که از تو گذشتم، شروعِ دردِسرم شد شبی که بی تو نشستم، ستارهٔ سحرم رفت زِ خود گذشتم و دیدم، بدونِ تو ضررم شد تمامِ زندگی ام از تو بودو بین که چه آسان مُرورِ خاطره ها، ناله هایِ بی ثمرم شد به دامِ عشقت اسیرم، اگر چه عبدِ حقیرم شروعِ غفلتِ من از نهادِ بی هنرم شد صدایِ قهرِ تو را در...
-
مرا از من گرفتی با دو چشم خیس باران
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:51
مرا از من گرفتی با دو چشم خیس باران چرا کردی به جانم قصد کشتن را تو اسان نیازم را چه حاجت بوده بربازار گرمی مگر رازم نکرده چشم هشیارت نمایان ترا من چون طبیبی برسر بیمار دیدم ندانستی دلم باشد دچارت مست ونالان چه شبها آمدم کویت به دلداری شتابان مگو آماده کردم صحنه بر روی خیابان به قلبم وعده دادم تا که مجنونش نخوانم...
-
هستی معلم است و جهان از معلمی
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:48
هستی معلم است و جهان از معلمی نام از معلم است و نشان از معلمی در جای جای خاطره ها رد پای او نقش که مانده در دل و جان از معلمی مانند شمع بزم فروزان جمع عشق پرتوفشان که بوده؟ امان از معلمی نون و قلم حکایت شان معلم است بالا گرفته شرح و بیان از معلمی او وارث به حق ردای پیمبری است دنیا گرفته تاب و توان از معلمی جایی برای...
-
شهادت
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:46
-
از عشق تو یکباره دلم سوخت تنش را
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:44
از عشق تو یکباره دلم سوخت تنش را چون یک نخ ِسیگار که اَفروخت بدنش را تا قصه ی دلدادگی اش فاش نگردد چون غنچه ی نورسته ببسته دهنش را برداشت ترک چینی دل در ره دلدار ای دل به تماشا بنشین بند زدنش را دُردی کش ومست آمده این دل که بگوید یار ست که آتش زده دشت ودمنش را قاضی به هوسبازی... ولی متهمش کرد نادیده ونشنیده گرفت هم...
-
تمام توانم را گذاشته بودم تا درستش کنم
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:42
تمام توانم را گذاشته بودم تا درستش کنم بی محبا خودم را در تمام حفره هایِ عمیقِ مسیر رها میکردم تا بلکه یک سطح هموار بسازم برای بودنش، یک جاده صاف و طولانی وسط یک دشت زیبا... بی خبر از آنکه مسیرمان بر روی گُسل بنا شد و راه هزار آوار نامیده شد شیرین پناهی
-
مانند یک بذر از دل زمین می رویم
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:41
مانند یک بذر از دل زمین می رویم جوانه هدیه ای است که باران برایم به ارمغان می آورد درخت می شوم به عشق تو و در هر فصل از سال برایت پاییز می شوم تمام برگ های تنم را هدیه می کنم به قدم هایت تو با آمدنت بهار را به من مژده خواهی داد و آنگاه با تو شکوفه می زنم با تو بهار می شوم مجید رفیع زاد
-
ما در مسکنت خود با رفتار سرد
شنبه 15 اردیبهشتماه سال 1403 11:39
ما در مسکنت خود با رفتار سرد که خود بر خود رحم نکرد چرا کردی مدارا بر منی که نبود حق من شکرت ای مردِمرد نیست درین جهان چون تو روشن خرد که ذاتت است مهم با معرفت منفرد که میدهی نجات از شر گرفتاری با شما موفق خواهیم شد ای پیر با خرد سپاست که گر نبودی گهی تو می کشیدم دادی از درد آن درد کسری غلامی
-
میتوان با اخم تو یک جنگ را آغاز کرد
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 12:04
میتوان با اخم تو یک جنگ را آغاز کرد یا که عشقت را به نوعِ دیگری ابراز کرد میتوان فرهاد شد با تیشهی شیرین عشق بیستون را عاشقانه مظهر اعجاز کرد در مسیر حافظ و سعدی به قدر یک قدم میتوان با شعر خود تا قلهها پرواز کرد میشود در داستان لیلی و مجنون عشق حق مجنون باشی و مانند لیلی ناز کرد پیرو ستارخان باشی اگر با جان و...
-
این ساقه آشناست با زخم داس ها
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:59
این ساقه آشناست با زخم داس ها خاکسترم عصاره ی شعری دوباره است می روید از غبار تنم، برگ یاس ها یک کهکشان طلوع، در غروب ستاره است. در پیله ها تنم، محبوس درد و خون فردا شکوفه می دهد بخت درخت صبر پروانه در تلاطم موجی است بی سکون لبخندِ رنگیِ است، عتابِ سوادِ ابر گرگان بادیه ها، هار می شوند وقتی که یوسفی نفسش در شماره بود...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:57
-
بی مایه ترین عاشق دیوانه تو بودی
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:52
بی مایه ترین عاشق دیوانه تو بودی اندر کف نامحرم بدکار تو بودی هر روز زما عشق طلب کرده و دیدار شب در پی عیاشی اغیار تو بودی در برق نگاه تو فقط حیله گری بود روبه صفت و گرمی بازار تو بودی مکاره بازار شلوغی تو در این شهر افسونگر و جادوگر و طناز تو بودی انگشت عسل گشت که جان گیری و افسوس دندان زده انگشت ،و خونخوار تو بودی...
-
بیابه مشهدالرضا
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:50
بیابه مشهدالرضا صفای عاشقانه بین طواف کن حریم عشق، بهشت را بهانه بین بیا به مشهدالرضا بهشت کبریا ببین به خاک بوسی درش کشیده آسمان جبین بیابه مشهدالرضا که میزبانت او بود عزیز قلب فاطمه او ضامن آهو بود بیابه مشهدالرضا تو درد خویش چاره کن دراین سرای رضوی خدای را نظاره کن بیابه مشهدالرضا کریم و مقتدا رضاست شفای قلب عاشقان...
-
آیه
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:48
-
چشمان غرق نورت ، آسمانی ست
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:44
چشمان غرق نورت ، آسمانی ست لبان نازت ، تن پوش شاپرک اناری نقش و تندیس تن عریانت حنایی سور و سازت همه خانگی دل و روحت ابدی خانه خیالم با توست رویا یم پیش پای چشمان توست با تو بودن نقطه پایان نیست حیات تو بهشتی ست اگر ناز و آوازت هم یکجا خدایست تو حوری تو نوری تو خورشیدی من اما آن مومیایی عشق تو کوچک چو موم به دستت...
-
مثل سهراب رفتم بقالی
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:42
مثل سهراب رفتم بقالی پرسیدم عشق خرواری جند؟ شعر انباری چند؟ گفت بردار ببر مجانی چند خیابان زودتر عشق مثقالی جان شعر را حرفی اشک به من دیوانه سهل غالب کردند سیدعلی موسوی
-
دلتنگی به تنگ آمده بود
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:19
دلتنگی به تنگ آمده بود از عقربهی ساعتی که از زمان جا مانده و تیک تیک تیکش تکه تکه شده در لحظه لحظهای که دیگر نیست عنکبوت جایت را بافته بود و من با لمس غُبار نشسته بر میزی که آغاز لمس دستانت بود تو را در آینه دیدم که چشمهایت دلتنگی را در کاسهی چشمم ریخت و لبریز تو شدم... کی بر میگردی تا دوباره سیراب...
-
زیر نور ماه،
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:15
زیر نور ماه، پلاک خانهی تو، چهاردهست لیلا طیبی