یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غزل دیگر شعر من نیست

غزل دیگر شعر من نیست
چون دیگر شیفته نیستم
هر روز آزاری در چشمها
هر روز مصیبتی در گوشها
پاهایم سست و لاجون
دستهایم کرخ و آویزان
بی حسم از مصائب
تا قله راه درازیست.
توانایی من اندک،
پیری مزید ضررهاست
همینجا مینشینم و......
از دور دست،
منظره را به دیده ای
در دیده خریدار میشوم.
شاید فردا دیر باشد
و چشمانم کم سوتر از امروز
شاید.......


حسین یونسی

با وجود همه ی آنچه سرم آوردی

با وجود همه ی آنچه سرم آوردی
نپذیرفته ام این را که تو هم نامردی

گفتی از حال دلت گاه به گاهی بنویس
با چه رویی بنویسم که چه با من کردی؟

دل خورشید به لبخند نگاهت گرم است
من چه کردم که تو با قلب صبورم سردی

آهِ دلتنگی و آزردگی ام ای گل سرخ
چه بلایی سرت آورده که برگی زردی

بگذریم از همه ی خاطره هایی که گذشت
می‌شود باز به سمت دل من برگردی؟


محمد بهرامی عیسی آبادی

باجرعه ای ازخون رگهایم

باجرعه ای ازخون رگهایم
خطی ازبرایت می نگارم
ازدوری رویت
بی تاب و دلتنگم
یاد و خاطراتت بوسه بر گوشه ی لبانم جاری می سازد

باچه خطی بنگارم
ازبرایت نامه ای
که باد صبا با امواجش تورا مهمان کند
می نگارم ازبرایت
ای نگارم
این همه شور تو ،شده حسرت آنهمه اشک بر روی گونه هایم
می نگارم باخط باران
بارانی که بامهربانی اش کویر و دریا ،کاه و کوه را بی منت
سیراب می سازد.


صادق صفرپور

دلم دریای خون اما نگاهم آسمان است

دلم دریای خون اما نگاهم آسمان است
میان آسمان و موج خون رنگین کمان است

سکون، مرداب بی رحم تنم تا همیشه
ولی دریای مواج خیالم بی کران است

تمام فصل ها در تار و پودم رخنه کرده
تنم پاییزی و روحم بهار نوجوان است


زمستان هم هزاران بار برجانم نشسته
ولی گرمای تابستانی ام مشرف بر آن است

همیشه انتخابم واژه های مهربانند
نگاهم تلخ می بیند ولی شیرین زبان است

اگرچه گاه در رفته تنم از کوره اما
در آتش سوختن ها قسمت من بی گمان است

عظیمه ایرانپور

السلام علیک یا صاحب الزمان

‍ ‍ 
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

در این دنیای خشکیده دلت معنای آبادیست

در این دنیای خشکیده دلت معنای آبادیست
نگاهت تشنه ی عشق و تنت مشتاق آزادیست
اگر کابوسِ تکراری به رویایت هجوم آورد
برای روزها هر دَم شبی تاریک و شوم آورد
اگر شیطان به روح تو غم و غصه عطا کرده
برای آرزوهایت اگر زندان بنا کرده
برای خنده ی نابت اگر تابوت می بارد
اگر از آسمان تو فقط باروت می‌بارد
اگر از غصه ها لبریز و در حال سقوطی تو
چرا با خاطراتی تلخ در اوج سکوتی تو
اگر هستی خداوندا جهانی تازه برپا کن
بیا دنیای ما را با هوای بوسه زیبا کن


محمد عسکری

یاقاضی الحاجات

دعای امروز 
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد