یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دل‌تنگ چشم‌هایت شده‌اند

دل‌تنگ
چشم‌هایت شده‌اند
بوسه‌هایم،
انتظار آمدنت را
می کشند ...


رضا حسین دوست

پیش از عاشقت بودن

پیش از عاشقت بودن
کمتر به یاد می‌آورم خودم را
سالهای سال در انتظار تو کنار قطار ایستاده ام
قطار می‌رود، تو می‌روی، ایستگاه می‌رود
ومن چقدر ساده ام که باید دل ببندم و نمانم
نخواهم و بگذرم...
همیشه گفتم و گفتم ولی ادامه عمر
فقط و فقط به تراشیدن مداد گذشت
که از دلم بنویسم
و قصه های بی تو که همیشه کوتاه است و غم انگیز
و هیچ آوازی نمی‌تواند فریبنده لب‌هایم باشد!
خودمانیم
چقدر سخت است دوست داشتنت...


حجت هزاروسی

آن کاغذ سفید

آن کاغذ سفید
که در باد می‌رود
با شعری عاشقانه در باد می‌آید

شبنم حکیم هاشمی

کاغذی که در باد می‌رود

کاغذی که در باد می‌رود
شاعرانه‌اش را کجا می‌برد؟

شبنم حکیم هاشمی

آسمان حالش خوب‌نبود

آسمان
حالش خوب‌نبود
دلتنگ بود
دلتنگ ماه ..
چند روزی بود که پیدایش نبود
گویا
قهر بود با آسمان
یک روز نبود
روز دیگر دائم با ابر بازی اش می گرفت
چند روز گذشت باز ماه
پیدایش نشد..
بغض در گلویش جمع شد ، آسمان
او دلش کوچک بود
غم این شیفته را او تحمل نکرد
آسمان نفهمید که چه شد
فریادی زد
فریاد
فریادی بلند
ابر‌
دلش سوخت به حالش طفلک
قطره قطره اشک ریخت
ناگهان دریا شد..
چاک داد
الماس اشکانش
گونه ی خاک
اما چیزی نگفت
صبر کرد
صبر
بغض گلویش را گرفت
هیچ نگفت
اشک‌ جلوی چشم هایش را گرفت
تحمل کرد
اندیشید
صبور بود
از غمش
نازک گیاهی رویید
باز هیچ‌نگفت
شکوفه داد
گل کرد
درختی شد بلند قامت
برگ هایش سبز
شاخه هایش بلند
میوه هایش تابان مثل خورشید
سینه هایش چاک دادند
ریشه های بلند
دردش آمد باز
اما هیچ نگفت
سال ها بعد درختش خشکید
آفتاب ظالم شد..
باران،جانواران،حتی علوفه ها
او از غصه و غم
چروکیده شد
پیر شد
فرسوده شده
از غمش
رویید خار
باز او هیچ‌ نگفت


دانیال رستمی

جز دستها ی تو

جز دستها ی تو
چیزی برای یافتن نبود
زمان
بیهوده
تن داد
به چرخیدن های تکراریـ..

مریم آریا