یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در عجبم غارهایی که هرگز

در عجبم غارهایی که هرگز
روی آفتاب را ندیده اند
چه رازی با خالق خویش دارند

در تاریکی درون خود
به نور ایمان
پناهنده ای را در خود جا میدهند

رقیه مرادی

در کویر سرد شبهای بی تو

در کویر سرد شبهای بی تو
بی قرار از نبودنت
با رقصی عاشقانه
از شن های سرد روزهای بی تو
تا بزرگ مهتاب اسمان خاطراتت
بخود میپیچمو میپیچم
باشد
تا باگرمای آغوشت
دوباره جان بگیرم


دکتر سید مجید فیاضی بروجنی

لحظه لحظه تو را خواهم

لحظه لحظه تو را خواهم

در غم و شادی تو را خواهم

امروز من تو را خواهم

فردا نیز تو را خواهم

با درد و سختی تو را خواهم

در گیجی و مستی تو را خواهم

من هر نفس تو را خواهم

من در قفس هم تو را خواهم

من عاشقانه تو را خواهم

من عارفانه تو را خواهم

هرجا روم تو را خواهم

هرکه بینم تو را خواهم

درکار تو را خواهم

بیکار تو را خواهم

من تو را خواهم

تو را خواهم تو را خواهم


کیانوش جلالیان

آه سایه‌ام نعره میزند

آه
سایه‌ام نعره میزند
بی‌تو دلشوره‌ی تنهایی را
چه کنم ،
خودم را در تو کشتم
جسدی آشفته حالم ،
گر نیایی
مومیایی خاطراتت می‌شوم ...


رضا حسین دوست

ایستاده ام به هنوزها

ایستاده ام به هنوزها
چندگانگی واژه ها
در وسعت بنفشه.
راه نمی دهم به دست کشیدن
پای حروفی از حوالی ی عبور تو

بخوانم تا صدایت زنم
در اندام های ترد ترک خورده
که روزنه ای دیگر نیست،
که ذات شکاف
رسیدن به نور است

مرضیه رشیدپور کیمیا