یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هرشب کسی دست مرا بی دست می بندد

هرشب کسی دست مرا بی دست می بندد
با بوسه هایش با دهان مست می بندد
مریم_نوروزی

در دینِ گوزن‌ها

در دینِ گوزن‌ها
شاخِ درستکارترین‌شان
بعد از مرگ
شکوفه می‌دهد...


مائده نخبه‌ روستا

هوای دل پریشان است در باران دلتنگی

هوای دل پریشان است در باران دلتنگی
کنارم نیستی می ترسم از زندان دلتنگی

بغل میگیرمت در کوچه ی خواب و خیالاتم
به خود می آیم و سیلی شده طغیان دلتنگی

نگاهم کن که می پوشم لباس نای و نی ها را
صدایم را شنو ، بی شکوه ، بی عنوان دلتنگی

جهان دربسترم خواب وخزان بی برگ می بارد
خدایی کن برایم عشق ، ای آبان دلتنگی

پرستو شرّه کرد از من از این احوال خشکیده
ازاین بازار سردی که شده ،دکّان دلتنگی

کنار سفره ی چشمت کمی احساس جاری کن
که بی احساس میمیرم سر تاوان دلتنگی

بیا و مرهم قلب پریشان و نگاهم باش
بیا که طعم آغوشت شود درمان دلتنگی

فراهم کن برایم بستری ازعشق تا فردا
تو باشی و من و یک بوسه با پایان دلتنگی!


فاطمه شایگان

دلم را در خیال رسیدن به تو به دریا سپردم

دلم را
در خیال رسیدن به تو
به دریا سپردم
دلم را آب برد
خیالت را خواب برد
رسیدن به تو
تنهــا
مــاند!


علیرضا ایمانی فر

چه سعادتی!

چه سعادتی!
جانم گره خورده به عشق!

فرشته سنگیان