یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

و به تکرار تو را می خواهم

و به تکرار
تو را می خواهم
عشق بی پایان است...

علی کیهانی

آیا تو نیز دردسری چند می‌خری؟

آیا تو نیز دردسری چند می‌خری؟
یعنی دلی ز دست هنرمند می‌خری؟

قلبی پر از غرور ز مردی بهانه‏‌گیر
او را که بی‏‌بهانه شکستند می‌خری؟

بنشین و عاقلانه بیندیش خوب من
دیوانه‏‌ای رها شده از بند می‌خری؟


یک لحظه آفتابی و یک لحظه ابر محض
آمیزه‏‌ای ز اخم و شکرخند می‌خری؟

باری به حجم عاطفه بر دوش می‏‌کشی؟
دردی به وزن کوه دماوند می‌خری؟

بگذار شاعرانه بکوشم به وصف خویش
ابلیس در لباس خداوند می‌خری؟

وقتی که لحظه‏‌های من آبستن غم‏‌اند
اخم مرا به قیمت لبخند می‌خری؟

دوست ندارم بمیرم به این زودی !

دوست ندارم بمیرم به این زودی !
هنوز سیر نشدم :
از تماشای باران که ببارد نم نم
از سر بر آوردن جوانه ای از دل سرد خاک
از آراستن باغ به شکوفه هایی رنگارنگ
از خلوت مرغان عاشق که سر نهاده اند در آغوش هم

از آسمانی پر ستاره که از دور می زنند چشمک
از تابش مهتاب
از بر آمدن " نوری" در سپیده دمان
از تماشای بیکران آبی آسمان

برای همین :
دوست ندارم بمیرم به این زودی !


ستار سلطانیان