از سخن گفتن
با آنان که دوستشان داریم
بازمانده ایم و این سکوت نیست...
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
هزار سال
پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند
دلتنگِ تو بودم،
انگار
هزار سال منتظر بودم
بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس
برایم دست تکان بدهی،
تا این شعر را برایت بنویسم.
"لیلا کردبچه"
به وقت دیدار
عشق چنان
از نگاهش می ریخت
که باران
از سر شاخه های مست
محمد_شیرین_زاده
تو رفتهای
به همین سادگی
که نسیم کوچکی
پنجرۀ نیمهباز اتاق را درهم میکوبد،
قلبم به هر صدایی میلرزد،
و اشکم سرازیر میشود
و شب بیرحمانه به تو میفهماند،
که از خاطرهها
راهِ گریزی نیست..!