ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
+میخواهم حکم کنم سرت را
ببرند، چه وصیت داری؟
- هیچ.
+ کسانت اینجا هستند،
پسرت را میخواهی ببینی؟ - نه.
+ زنت را چه؟ - نه.
+ مادرت؟ - نه.
+ چرا؟ قلب در سینه نداری؟
گلمحمد لبخندی زد.
+ از چه میخندی؟
گل محمد پلکها را فرو بست و گفت:
"از پا افتادنِ مرد، دیدنی نیست".
محمود_دولت_آبادی
احساست را نفس میکشم
گناهت را میخوانم
قلبت را مینوازم
صدایت را میبوسم
از عاشقانه هایت
برای خود لباس میدوزم
دیوانه نیستم؛
فقط یک جور خاص
که کسی بلد نیست
عاشقت هستم....