یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام

کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام

یاسر_قنبرلو

بنای دوست داشتن کسی را گذاشتن،

بنای دوست داشتن کسی را گذاشتن،
کار بزرگی است؛
باید نیرو، کنجکاوی و نابینایی داشت.

نازم به چشم یار

نازم به چشم یار
که تیر نگاه را "
بیجا هدر نکرد
و به قلبم نشانه زد ...

مهدی_اخوان_ثالث

و چگونه باید خواند تو را

و چگونه باید خواند تو را
و چگونه باید نوشت برایت؟
تا
احساس خسته کاغذ را بدانی؟
نگاه کن که چگونه حتی
شعر
وقتِ ترنم عطر نامت
به خود می بالد ؟
دلم از شوق بودنت
خالی ست
سکوت را بشکن!
بگذار ابرهای غبار گرفته
فقط ببارند...


لیلا_حاجتمند‌

باید دور شد

باید دور شد
برای دیدن خویشتن خود ،
باید از خود دور شد

هیچ چیز وجود ندارد ،

هیچ چیز وجود ندارد ،
هیچ چیز نیست مگر این زندگی
ما غیر از زندگیمان چیزی نداریم .

تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی

قلم شیرین و خط شیرین ، سخن شیرین و لب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی

تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی

گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی

[ شهریار ]