یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خدایا!

خدایا!

از تو بخاطر چشم هایم که می بینند،

گوش هایم که می شنوند..

دست ها وپاهایم که حرکت می کنند..

وعزیزانی که کنارم هستند سپاسگزارم..

گفتم غمِ تو دارم!

گفتم غمِ تو دارم! به قیافه ی مغرور
و چشم های حق به جانبش می آمد
که باید منتظر باشم، پوزخند بزند و
بگوید غمت سر آید.

چند ثانیه ی بدون جواب که گذشت
آهسته گفت: من هم!!!

فرقی دارد کجا باشم؟

فرقی دارد کجا باشم؟
خندان در آینه
یا منتظرت کنار پنجره...
هر جا که باشی
در آغوش منی
خودت هم
این را می دانی ...

#عباس_معروفی

همـیشه این تـویی که مـی‌روی
همیشه این منم که می‌مانم…
خدای محوّل الْحوْل و الْأحوَال، نگهدار خانه دل قشنگ تو باشد.

وقتی کسی سعی می‌ کند چیزی را فراموش کند

وقتی کسی سعی می‌ کند چیزی را فراموش کند، یعنی فراموش کردن برایش آسان نیست.
یعنی به آنچه می‌خواهد فراموش کند علاقه دارد!

‏ #بهرام_بیضایی

ترکیب بی‌سوادی و جاه‌طلبی و فقر می‌تواند فاجعه به پا کند،

در مقطع فوق‌لیسانس استادی داشتیم که بسیار باسواد و البته بد‌اخلاق بود.
یکی از دانشجویان که بسیار دیر‌فهم و در عین‌حال جوانی جاه‌طلب بود
برای رسیدن به مقطع پایان نامه نیاز به یک نمره ارفاق از درس آن استاد داشت
و استاد سالخوردۀ ما هم به هیچ وجه زیر بار آن نمی‌رفت...
من علیرغم میل باطنی به سراغ استاد رفتم و گفتم:
ایشان پسر خوبیست و فقیر است، پرداختن اجارۀ منزل در اینجا برایش دشوار است
اگر می‌شود برای قبول شدن کمکش کنید.
آن روز استاد حرفی زد که بعدها عمقش را فهمیدم.
ایشان فرمود: ترکیب بی‌سوادی و جاه‌طلبی و فقر می‌تواند فاجعه به پا کند،
شما از کجا می‌دانید که این آدم در آینده به پست و مقام مهمی نرسد،

بگذار تو و من عامل این فاجعه نباشیم.

هوایت می زند بر سر،

هوایت می زند بر سر،
دلم دیوانه می گردد!
چه عطری در هوایت هست؟!
نمیدانم...
نمیدانم...

تهران، خیابان فردوسی،

تهران، خیابان فردوسی،
موتورسیکلت «هارلی دیویدسون» پلیس راهنمایی تهران،
سال 1356 خورشیدی...