یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کارگرها زندگی ساده و زن های زیبایی دارند

کارگرها

زندگی ساده و

زن های زیبایی دارند

آنها هر روز

در پایان کار

از آسمان خراش ها

ابرهای سفید تازه

به خانه می برند!

 

"سابیر هاکا"

روزها گر رفت گو رو باک نیست

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

 

"مولانا"

سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی

سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی

شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود

چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری
چه قصه‌ی محقری، چه اول و چه آخری

ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه‌ها هستیم

سفر با تو چه زیبا بود، به زیبایی رویا بود
نمی‌دیدیم و می‌رفتیم، هزاران سایه با ما بود

سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی

در آن هنگامه‌ی تردید، در آن بن‌بست بی‌امید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود

اردلان سرفراز

دو فنجان قهوه سفارش می دهم..

دو فنجان قهوه سفارش می دهم..
و بی محابا دست هاے
تو را می گیرم راحت باش !

هیچ کس ما را نخواهد دید

اینجا
...کافه خیال مــن است...

تو بازمانده ی آخرین نسل معشوقان جهانی

تو

بازمانده ی آخرین نسل معشوقان جهانی

بدون بوس و کنار

بدون آغوش...

شاید حتی وجود نداشته باشی!

بی اینهمه اما

هنوز

دوستت دارم...

 

"کامران رسول زاده"

ترسِ نبودنت

می بینی
ترسِ نبودنت چه به روزم آورده است؟
و وحشت گم کردن دستی گرم
چگونه تا مغز استخوانم نفوذ کرده است ؟
دیگر چگونه بگویم چقدر دلتنگ توأم؟
وقتی دندان هایم از ترس یا سرما
چه فرق می کند اصلاً ؟
واژه هایم را تکه تکه می کنند
و ناچارم

بریده بریده

د و س ت ت  د ا ش ت ه  ب ا ش م.



"لیلا کردبچه"

می‌خواهم آب شوم

میخواهم آب شوم

در گستره افق
آنجا که دریا به آخر می
رسد
و آسمان آغاز می
شود.

میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته
یکی شوم.
حس می
کنم و میدانم
دست می
سایم و میترسم
باور می
کنم و امیدوارم
که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد.
می
خواهم آب شوم
در گستره افق
آن جا که دریا به آخر می
رسد
و آسمان آغاز می
شود.

 

"مارگوت بیکل"

ترجمه: احمد شاملو

دوستم داشته باش

دوستم داشته باش

از رفتن بمان!

دستت را به من بده،

که در امتداد دستانت

بندری است برای آرامش!

 

"نزار قبانی"