یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خانه گُل داده شمعدانی ها

خانه گُل داده
شمعدانی ها
دو برابرِ آینه شکوفه زده اند
خودم هم جوان تر از همیشه ام
اگر نمرده باشم یعنی
تو به خانه سر زده ای...


کامران_رسول_زاده

من آفتاب می‌خواهم

من آفتاب می‌خواهم
اندازه‌ای که دلم روشن شود
اندازه‌ای که اتاقم هر شب
روز شود
دست‌خالی برنگرد!
چشم‌روشنی این‌همه سال
کمی طلوع کن...!


کامران رسول زاده

به شاخ و برگم اعتماد نکن

به شاخ و برگم اعتماد نکن
تکیه بر هیچ می زنی
من درخت خوش باوری که به بهار دل بسته بودم
اما
به موریانه ها باختم...

#کامران رسول زاده

این چرخش قلم نیست

این چرخش قلم نیست
جریان شعر
جریان واژهایی ست
که در خونم می چرخند
کامران رسول زاده

پشت این عکس نمی تواند دیوار باشد

پشت این عکس

نمی تواند دیوار باشد

من پشت این عکس

با تو قدم زده ام.




کامران رسول زاده

اسمش را خودکشی نگذار ،

اسمش را خودکشی نگذار ،
حتی نهنگی مثل من
که عمق اقیانوس را دیده

دل‌ش برای سواحل تو تنگ می‌شود



کامران رسول زاده

در دلم جنگلی دارد می سوزد

در دلم جنگلی دارد می سوزد

که روی تن تمام درختانش

زخم هایی ست..

که نام تو را تکرار می کنند

من در این جنگل

دلم

دارد

می سوزد...

کامران_رسول_زاده

دنیا هر روز در کیف جیبی کوچکم جا می‌شود

دنیا هر روز در کیف جیبی کوچکم جا می‌شود
چند اسکناس کهنه،

یک بلیط سوخته‌ی مترو

- که شاید این‌بار کار کند

و مرا به قرارمان برساند –

یک نخ سیگار له شده،

و این جای خالی عکس تو

که هر روز زیباتر می شوی...



"کامران رسول زاده"