ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
عشق همان ست
که دشت خالی روحت را
پستیُ بلندی می بخشد
و در منظره ای دلنشین
تماشا می شوی !
پرویزصادقی
شعر من
پرچم سفیدی ست
که دلم
به نشانهٔ تسلیم
برای چشم هایت
بالا برده است
پرویزصادقی
در اتفاق عشق
غریبه ای را می بینی
و تنها چیزی که می دانی
این ست که
دلت می خواهد
همه چیز را در موردش بدانی
پرویزصادقی
عشق همان چیزی ست که
کسی را میان بازوانت می گیری
و می دانی که
تمام دنیا را
در آغوش گرفته ای
پرویزصادقی
صدایت
نردبان کوچکی ست
که از آن دلم
در ژرفای تو
بالا و پایین می رود
پرویزصادقی