یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

می‌ توانستم گیلاسم را تا نیمه از شرابِ کهنه پر کنم

می‌ توانستم گیلاسم را تا نیمه از شرابِ کهنه پر کنم
می‌ توانستم یکی‌ از آن آهنگ‌های قدیمی‌ را بگذارم
و آرام آرام خمارِ نوستالژی روزگارِ خوب شوم
می‌ توانستم پا برهنه
کوچه‌های باریکِ باغ را بدوم
می‌ توانستم دامنم را پر از شکوفه‌های یاس کنم
و مست شوم ...
مستِ مستِ مست
اما پشتِ این پنجره، رو به دریا نشستم
و برای تو شعر نوشتم
مست شدم ...
مستِ مستِ مست
"نیکی‌ فیروزکوهی"

می‌ توانستم گیلاسم را تا نیمه از شرابِ کهنه پر کنم

می‌ توانستم گیلاسم را تا نیمه از شرابِ کهنه پر کنم
می‌ توانستم یکی‌ از آن آهنگ‌های قدیمی‌ را بگذارم
و آرام آرام خمارِ نوستالژی روزگارِ خوب شوم
می‌ توانستم پا برهنه
کوچه‌های باریکِ باغ را بدوم
می‌ توانستم دامنم را پر از شکوفه‌های یاس کنم
و مست شوم ...
مستِ مستِ مست
اما پشتِ این پنجره، رو به دریا نشستم
و برای تو شعر نوشتم
مست شدم ...
مستِ مستِ مست
"نیکی‌ فیروزکوهی"

زنان خدایانی زیبا و زیرک اند

زنان
خدایانی زیبا و زیرک اند
در بهشتِ هر زَنی‌
جهنمی هست
که روحت را به آتش میکشد

با این حال
اگر قرار است
عمرت دو روز باشد
بگذار در دستان
هوس آلود زنی‌ باشد
که زندگی‌ رانی
همان طور که هست عرضه می‌کند
عشق و ناکامی با هم
این یعنی‌ تمام زندگی

نیکی فیروزکوهی

دلم براے هم‌آغوشےِ صمیمے‌ِ تنهایمان

دلم براے هم‌آغوشےِ صمیمے‌ِ تنهایمان
براے نوازش ...
براے صدا کردن‌هاے تو ...
براے حرف‌هاے خوب تنگ شده ...
صدایم کن ...!!
دلم براے دوست داشتن‌هاے بے‌‌انتها
براے شب‌هاے تا صبح ... بدون خواب
براے خودم ...براے خودت
پنجره‌ها و مهتاب تنگ شده
صدایم کن ..!! ❤

#نیکے‌_فیروزکوهے

دستش را بگیر

دستش را بگیر
نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
حواست باشد
دنیایِ یک زن هیچ وقت خبرت نمی‌‌کند .
به مَردی که زبانِ سکوتِ زن را بفهمد
باید گفت خدا قوت ...
#نیکی_فیروزکوهی

بیا زمینی باشیم ...

بیا زمینی باشیم ...
من از دوزخی که راهش به بهشت باشد
می ترسم !
فقط اگر یکی مثل تو کنارِ من باشد ،
عشق باشد ،
جراتِ گناه باشد ...
بگذار زمینی باشیم ...
بهشت همانجاست
که من باشم و تو باشی ...
چه فرقی می کند که معصوم
یا پُر گناه باشیم ؟!

نیکی_فیروزکوهی

درد ناک تر از همه این است

درد ناک تر از همه این است

که هر چیزی

هر چیزی

تو را به یاد من می‌ آورد

و تلخ ترینشان ، بیشتر

 

((نیکی‌ فیروزکوهی))

و کاش پشتِ انبوهِ خاکستری پنجره

و کاش پشتِ انبوهِ خاکستری پنجره
زنی‌ را می‌‌دید
ایستاده بر آستانه ی فصلی سرد
که مثلِ فروغ
بوسه می‌طلبید
و باران
و آغوشی بی‌ قرار
و کاش خاطره ی باغِ
از هجوم هیچ کلاغی نمی‌ترسید
کاش هیچکس نمی‌ترسید


نیکی‌ فیروزکوهی