یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای خالق هستی ... بی نهایت ... دوست دارم ...

ای سرآغاز عشق
به سخاوت گل ها سوگند
من ...
تو را دوست دارم
سوگند به محبت شقایق
که تو را دوست دارم
به دلتنگی غروب سوگند
به سرخی روی خورشید سوگند
من، تو را دوست دارم
سوگند به استواری کوه ها
و سوگند به درماندگی عاشقان
سوگند به آشنایی دو دوست
و سوگند به نغمه های عاشقان
من، تو را دوست دارم
سوگند به شکوفه اشک عارف
و سوگند به ترنم باران
من، تو را دوست دارم
سوگند به وفاداری
سوگند به جوانه های امید
و سوگند به خنده شکوفه
من، تو را دوست دارم
سوگند به سرزمین لاله ها
سوگند به نسیم آشنایی ها
سوگند به آسمان نیلی شهرت
سوگند به رویاهای صادقانه
من، تو را دوست دارم
سوگند به بغض زمین
سوگند به هفت آسمان
و سوگند به کهکشان
من ...
تو را ...
ای خالق هستی ...
بی نهایت ...
دوست دارم ...

نسرین طهماسبی فرد

حال که مردم بیدارند

حال که مردم بیدارند
من ...
خواب سبزم را
برای همه خواهم گفت .
..
تا آینده یمان،
پر طراوت گردد
مثل گندمزارهای دیارم
در بهاری خوش ....

نسرین طهماسبی فرد

با چشمان تو

با چشمان تو
من هر روز
چراغ های روشن آسمان را
می شمارم ..
.

نسرین طهماسبی فرد

در کنار کوه دلم،

در کنار کوه دلم،
با صدایی که از ققنوس زمان زیباتر بود،
یک گل پاک تر از آب زلال
آهسته گفت:
آیا این سفره سبز، مال شماست!
آمده ام ...
تا یک امانت ز خدا را پس دهم.
بی آنکه،
لحظه ای از قرن بگذرد،
در سبزی باغچه کوچک دنیا گم شد.
و من ماندم و یک پنجره از هیاهوی زمان
تا بگویم...
قصه عارف کوچک را
به همان کس که به من می سپردش...

نسرین طهماسبی فرد

همه گویند... که قیامت...

همه گویند...
که قیامت...
به قنوت دل مردمان است!
تا تو‌ از راه، بیایی...
عمریست ما به قنوتیم.

نسرین طهماسبی فرد