یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در کنار کوه دلم،

در کنار کوه دلم،
با صدایی که از ققنوس زمان زیباتر بود،
یک گل پاک تر از آب زلال
آهسته گفت:
آیا این سفره سبز، مال شماست!
آمده ام ...
تا یک امانت ز خدا را پس دهم.
بی آنکه،
لحظه ای از قرن بگذرد،
در سبزی باغچه کوچک دنیا گم شد.
و من ماندم و یک پنجره از هیاهوی زمان
تا بگویم...
قصه عارف کوچک را
به همان کس که به من می سپردش...

نسرین طهماسبی فرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد