یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیشبی یاد رُخ یار , بر عرش طوفان خورده, افغان کرد مرا

دیشبی یاد رُخ یار , بر عرش طوفان خورده, افغان کرد مرا

در حصار تنگ آن مستِ نگاهش , دیده غلتان کرد مرا

ناوک حسرت نگارم ! بر کویر تشنه افتاد و رُبود صبر مرا

التیام از کام یار محرم تیغال شکر , جُست , شد درمان مرا

مانده ای, حسرت به دوران جوانی , ملتمس شد آیینه ها

همچو دُرنایی به امّید مهاجر , آن من باش و مُنوّر کوچه را

دوست میدارمت حتی ز دور,حس بودن گرچه من دارم تورا

درد دارد تا ابد, تا استخوان , دارمت بر سینه ام پنهان تورا

ای فلک نفرین به رسمت ,خون دل گشتن شده آئین مرا

میشکافد سنگ سخت بی کسی ,با سماجت عقده ی آئینه را

با هوایش , هااای هااای این نفس, هووو هووو میشود زخم مرا

مانده آن بوسه به لبهای دو عاشق ؛ رسم آتش گیردش دامان مرا

می کند گریان چُنین فریاد عشقی بر بیابان , تیشه را , تشنه را

صبر ایّوبی نماند و شد بسر , ایّها السّاقی باز گردانم فروغ دیده را


مینا محمدی