یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

برگرد که دائم شب من تار نگردد

برگرد که دائم شب من تار نگردد
چشمانِ دلم بار دگر زار نگردد

پاییز مرا تیره و تاریک نگردان
تا کوچه‌ی من یکسره خونبار نگردد

برگرد که بی چشمِ عسل دار تو گیجم
این غمزده با ناز تو تب دار نگردد

تا عابر آواره و پر حسرتِ شهرم
این راه پس از عشق تو هموار نگردد

سخت است که با یاد تو یک عمر نسوزم
باید چه کنم داغ تو تکرار نگردد

مهدی ملکی الف

با طعم لب‌هایت بیا دیوانه‌ام کن

با طعم لب‌هایت بیا دیوانه‌ام کن
هی با شرابت غرق در میخانه‌ام کن

زیبای من! وقتی نباشی بی پناهم
آغوش گرمت را کمی کاشانه‌ام کن

دیوانه‌ی سرمستی‌ام ای جان جانان
یکباره امشب بوسه‌ی جانانه‌ام کن


با نور عشقت در جهانم شمع من باش
اطراف چشمانت کمی پروانه‌ام کن

دیوانه‌تر کن روح و جانم را عزیزم
با چشم مستت روز و شب ویرانه‌ام کن

مهدی ملکی الف

در تماشایت وجودم عشق را فریاد کرد

در تماشایت وجودم عشق را فریاد کرد
عطر تو در من جهانی ویژه‌تر ایجاد کرد

چشم مستت آخرش با تیشه‌ای از جنس عشق
خانه‌ی غم را درونم سست و بی بنیاد کرد

پیش تو در کوچه‌ی دلدادگی بن بست نیست
عطر موهایت مسیر عشق را آباد کرد

با تو امشب شور و حالی تازه دارم ای عزیز
بودنت کاشانه‌ی پر حسرتم را شاد کرد

تا ابد در قلب این دیوانه‌ای شیرین من
قصه‌ی عشقت مرا عاشق‌تر از فرهاد کرد


با تو هر شب قدرت شعرم فراتر می‌رود
ناز تو این شاعر دیوانه را استاد کرد

مهدی ملکی

با عطر تنت دوباره ویرانم کن

با عطر تنت دوباره ویرانم کن
دیوانه‌ترین شاعر دورانم کن

خاموش نکن آتش احساس مرا
ای عشق! بیا کمی غزل خوانم کن


مهدی ملکی

بی گمان با تو که باشم غزلم رویایی‌ست

بی گمان با تو که باشم غزلم رویایی‌ست
خانه‌ی سرد دلم با تو پر از زیبایی‌ست

باش تا عشق تو آرام کند قلب مرا
بی تو و عطر تو تقدیر دلم رسوایی‌ست

تو چه کردی که به یکباره جنون می‌گیرم؟
در سرم بار دگر حادثه‌ی شیدایی‌ست


باز با عطر تنت دار و ندارم شده‌ای
تو نباشی به خدا سهم دلم تنهایی‌ست

با تو عمری‌ست که احساس عجیبی دارم
حال و احوال دلم پیش تو استثنایی‌ست


مهدی ملکی