ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بگذارید آدم ها
هرچقد دلشان میخواهند
بچگی کنند
آنقدر آن چشم هایتان را چپ نکنید
و به زور به آن ها بفهمانید
که بزرگ شده اید.
بگذارید:
توی خیابان بلند بلند بخندند،
وسط خیابان آبنبات چوپی دست بگیرند ،
اصلا دلشان میخواهد
یک کمد عروسک داشته باشند
شما مسئول یاد آوری بزرگ شدن این و آن نیستید.
آدم از یک جایی به بعد خودش میفهمد که بزرگ شده است
آن جا که میخواهد
تمام این کار هارا بکند
اما
وقتش را ندارد!
دوش
اختراع غمگینترین انسان خوشبخت جهان بود
وقتے بازوانے نداشت براے در آغوش گر؋ـتن
و زانویے براے زیر سر گذاشتن
و شانهاے براے اشڪ ریختن
وقتے همـہ ؋ـڪر میڪردند او خوشبختترین انسان روے زمین است
بـہ دوش پناـہ برد
و ساعتها بدون اینڪـہ ڪسے بـ؋ـهمد زیر سایهاش بارید
حالا
ما از نسل همان انسان خوشبخت جهانیم
و
مدت زیادے ست
ڪـہ هر شب دوش میگیریم...
به خودت کمی اهمیت بده
وگر نه لابه لای زندگی
از بین میروی و
هیچ کس هم نمی فهمد ...