یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مادربزرگم ای مهربانوی صفا وصمیمیت

مادربزرگم ای مهربانوی صفا وصمیمیت
ای که خوبی تو شهره ی افاق شد
اکنون که نیستی ومدتهاست سربربالین
خاک نهاده ای
وهم اغوش فرشتگان شدی
ودستان وپاهای خسته ازکارهای دنیایی
ارمیده درخاک
خیالت اسوده
من مدتهاست شبها با لالایی مهتاب بخواب
می روم
اکنون که بهار آمده وشکوفه ها خندان شده اند
وبوی بهار نارنج ها قناریان را عاشق کرده است
ودرخت اقاقیای کوچمان
پروانه هارا مدهوش کرده
ورودها خروشان از کوهها روانه سرمنزلشان هستند
چطور بدون تو دلم همچنان پاییز است بی برگ وخزان
چطور سیلی باد پاییزی خانه ام راویران کرد
بیتو همچنان خزانم
وخزان باقی خواهم ماند
ودوست دارم با سیاه اندیشان روزگار هم اغوش شوم
برگرد
برگردسرنوشتم را باخودت رقم بزن


فاطمه قاسمی

قاصدک ازکه خبراوردی

قاصدک ازکه خبراوردی
گو برای که زین خبری اوردی
با باد هم أغوش شدی پنهانی من
من درطلبت که بدخبراوردی


فاطمه قاسمی

بازبانت گفتی برو

بازبانت گفتی برو
باچشمانت گفتی بیا
اری این است راه و رسم
عاشقی


فاطمه قاسمی

میشد ای کاش دلم غرق جمالت میشد

میشد ای کاش دلم غرق جمالت میشد
نرگسم سبز زباران وصالت میشد
میشد ای کاش برای غم تنهایی من
دلت ازبهرغمم خون نگاهت میشد
میشد ای کاش اگر این دل من رابشکافت
اندرونش گل صدرنگ جمالت میشد
میشدای کاش اقاقی وجود دل من
خشک یاسبززآب لب وجانت میشد
میشدای کاش اگر عشق درونم جاداشت

عشق چون دل همه جا فرش به راهت میشد
چونکه عشقت همه جا آب زرویم میبرد
افتخاری ست که هرروز نثارت میشد
من نگویم زغم بی کسی واین دل خود
کاش انوقت دلت حرف لبانت میشد

فاطمه قاسمی