یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مادربزرگم ای مهربانوی صفا وصمیمیت

مادربزرگم ای مهربانوی صفا وصمیمیت
ای که خوبی تو شهره ی افاق شد
اکنون که نیستی ومدتهاست سربربالین
خاک نهاده ای
وهم اغوش فرشتگان شدی
ودستان وپاهای خسته ازکارهای دنیایی
ارمیده درخاک
خیالت اسوده
من مدتهاست شبها با لالایی مهتاب بخواب
می روم
اکنون که بهار آمده وشکوفه ها خندان شده اند
وبوی بهار نارنج ها قناریان را عاشق کرده است
ودرخت اقاقیای کوچمان
پروانه هارا مدهوش کرده
ورودها خروشان از کوهها روانه سرمنزلشان هستند
چطور بدون تو دلم همچنان پاییز است بی برگ وخزان
چطور سیلی باد پاییزی خانه ام راویران کرد
بیتو همچنان خزانم
وخزان باقی خواهم ماند
ودوست دارم با سیاه اندیشان روزگار هم اغوش شوم
برگرد
برگردسرنوشتم را باخودت رقم بزن


فاطمه قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد