یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیرزمانی است در قبرستانِ خاطره‌ها

دیرزمانی است
در قبرستانِ خاطره‌ها
به دنبالِ خود می‌گردم.
نمی‌دانم
کجا
گورم را گم کرده‌ام.


عبدالمجید حیاتی

حالِ این روزهای من

حالِ این روزهای من
بیهوده عالی است.
سرم حسابی گرم است
به نبشِ قبرِ خاطره‌ها
و جویدنِ ناخن‌ها.

عبدالمجید حیاتی

گفتی برنمی‌گردی.

گفتی برنمی‌گردی.
یا شاید
نگفتی برمی‌گردی.
حنجره از صدا افتاد و
نفس از پا...!
نه تو آمدی
به خوابم
نه من رسیدم
به خیالت!

عبدالمجید حیاتی

بی تو تجربه کردم

بی تو
تجربه کردم
تنهایی محض را.
آنقدر
که به ستوه آمد
خلوتِ بی‌قرار.
چاره‌ای نیست.
بار دیگر
تجربه می‌کنم
با تو بودن را
در بسترِ رویا.
خدا کند که تاب بیاورد
پروانه‌ی خیالِ تو
در پیله‌ی دلتنگی من.


عبدالمجید حیاتی

از آنسوی پرده‌ی خیال

از آنسوی پرده‌ی خیال
جرقه‌ی نگاهت
می‌سوزاند
خیمه‌ی دلم را.
بارانِ اشکی بایدم
تا که خاموش کند
این آتشِ هجران را.

عبدالمجید حیاتی

کی واقع‌بینه؟!

یکی طالع بینه.
یکی کف بینه.
یکی فال‌بینه.
یکی خوش‌بینه.
یکی بدبینه.
یکی خودبینه.
یکی باریک‌بینه.
یکی پیش‌بینه.
یکی تیزبینه.
یکی دوربینه.
یکی نزدیک‌بینه.
یکی ذره‌بینه.
یکی دهن‌بینه.
یکی ظاهربینه.
یکی صورت‌بینه.
بِینی و بین‌الله
تو این ماجرای ببین و ببند
کی واقع‌بینه؟!

عبدالمجید حیاتی

فالگیر‌ها

فالگیر‌ها
دروغ‌های شیرین می‌گویند
و حالگیرها
راست‌های تلخ.
امان از فالگیرهای حالگیر!!!

عبدالمجید حیاتی

زیرِ درختانِ پائیزی

زیرِ درختانِ پائیزی
قدم آهسته تر بردار!
- مبادا -
بشکند
قلبِ برگهای زردِ تنهایی!

عبدالمجید حیاتی