یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حواسمان هرجا او باشد ، می‌رود

حواسمان هرجا او باشد ، می‌رود
الی پیش خودمان که نیست
سمج شده این حال
که مدام
حواسمان پِی او بی حواس می‌شود

عبدالله_احتشامی

تو مپندار مرا

تو مپندار مرا
ظاهری آراسته و آرام دارم
در من آتشی نهان است
که از عشق گُر گرفته‌ است


عبدالله_احتشامی

من حسادت می‌کنم

من حسادت می‌کنم
حتی
به نور خورشید
حق من‌ست بوسیدنت


عبدالله_احتشامی

من نمیخواهم
باشی و کم باشی
میخواهم
باشی و تماماً باشی


عبدالله_احتشامی

اسفند ذوق بهار را دارد

اسفند ذوق بهار را دارد
ولی در زمستان است
عین آدمی که انتظار می‌کشد
اما در گذشته مانده


عبدالله_احتشامی

می‌خواهم امشب

می‌خواهم امشب
بیشتر از حرف باشم در خیالت
اجازه هست
من باشم و تو
با اندکی تاریکی محض
در آغوشت به رویا بروم


عبدالله_احتشامی

من دیگر طاقت یعقوب ندارم

من دیگر طاقت یعقوب ندارم
می‌گذرم
می‌روم
هیچ نمی‌گویم


عبدالله_احتشامی

دوستت دارم

دوستت دارم
به این چرا
نفسم
بی تو
نای دمیدن ندارد ، همین

عبدالله_احتشامی