یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دهان گل را می‌بویم،

دهان گل را می‌بویم،
جیب افرا را می‌کاوم
عقاید آقاقی را می‌پرسم؛
آه،،،
عجیب‌ست،
همه و همه
به قداست تو؛
معترف‌اند!

سعید فلاحی

در نهادِ کدامین حادثه

در نهادِ کدامین حادثه
(قیدت) کنم؟
تا تو،
مقید به (فعل آمدن) بشوی!
سعید فلاحی

مردی‌ست تنها،

مردی‌ست تنها،
روزگارم،،
می‌نگرم،
انگار پیر شده است.

سعید فلاحی

چشم‌هایم،،،

چشم‌هایم،،،
از این "روزنه"
به راه آمدنت دوخته‌ست...

مگر خیاط‌ست پنجره!؟


سعید فلاحی

در ازدحامِ خیالاتِ شلوغم؛

در ازدحامِ خیالاتِ شلوغم؛
در این شهر،
تو،،،
شبیه هیچکس نیستی!


سعید فلاحی

در ذهن‌ خیالت را می‌کارم وُ

در ذهن‌
خیالت را می‌کارم وُ
در دل،
غمت را برداشت!


سعید فلاحی

اینجا،،، لبریزِ شب‌ست!

اینجا،،،
لبریزِ شب‌ست!
خورشیدی بیاور...

سعید فلاحی

"دوستت دارم" محبوبم!

در پیشگاهِ ماه،
با حضورِ ستاره‌های شاهد؛
به صراحت اعتراف می‌کنم:
"دوستت دارم"
محبوبم!


سعید فلاحی