یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بند غم بر خود تنیدن راه آزادی نبود

بند غم بر خود تنیدن راه آزادی نبود
از همان اول کسی دلواپس شادی نبود
دشت ما با نغمه های بلبلان سرزنده بود
روضه های جغد شب، جایش در آبادی نبود
تخت جمشید و شکوه کوروش و منشور حق
درخور گرد و غبار و مرگ اجدادی نبود
اوج آزادی و شادی و شکوهی آنچنان
غم پرست و بنده ی اینگونه شیادی نبود
روز و شب در حسرت آن روزها سر میکنیم
حسرتی که آرزویش مرگ آزادی نبود
ما عروس بامدادان را به شب بخشیده ایم
غافل از آنکه سیاهی رسم دامادی نبود


علی اصغر رضایی مقدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد