یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از خانه بیرون میزنم

از خانه بیرون میزنم
در ظلمت تاریک شب
تا دلم آرام گیرد
یک دم از آرام شب
شهر در خواب است
من تنها درون کوچه ها
هم صدا با نم نم باران
نوایی آشنا
دل درون سینه بی تاب است
من بی تاب از او
با غم دل هم صدا
هم نوا با درد او
جان من از رنج دنیا
بی سرو سامان شده
روح آرامم چونان
کشتی سرگردان شده
من اسیر موج غم هایم
در این بحر گران
زورقی بشکسته پارویم
به دریای زمان
زیر لب آهسته نجوا میکنم
با خدا در دل چه غوغا میکنم
سفره دل میگشایم با تمام خستگی
تا گشاید عقده دل از غم دلبستگی
دل به سودای وصالش خوش شود
نا خوشی ها از دلم بیرون شود
دل شود آرام و من آرام از آرام او
سینه آرامش گرفته از شکیبایی او
چون دلم آرام و جانم شد سبکبال از وصال
میشوم با شادمانی رو به خانه رهسپار


داود شیروانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد