یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خواهد دمید صبح دولتت از مشرق امید

خواهد دمید صبح دولتت از مشرق امید
چون قاصدت به صبر، تورا خوش خبر رسید
چشمان عافیت که برایت کرشمه داشت
بر پشت پلک خود ز صبا سرمه ای کشید
مرغی که در قفس همه عمرش گذشته بود
آمد خبــــــر که ز شوق از قفس پرید
حاصل نشد ز عشق همه را جز نشانه ای
خوش باش که حرف دلت را خدا خرید
ساکن نشو که در گذر ماه و سال و روز
هرگز دوباره نو نشود این بهار و عیْد
آن بزم آسمان و صد آواز جبرئیل
جز گوش محرمان نتوان آن صدا شنید
شب بسته بار عزیمت به دوش خویش
چون دیده روز میرسدش با سرِ سپید
پاکی چراغ دل که برافروختی به عشق
هرگز نشد ز باد سخن خار و ناپدید
شد آسمان چو چشم تو گریان ز جور غم
زآن اشک، بر زمین گل ِامیدِ نو دمید
قصه دراز شد که بگویم در عاقبت
حاجت رسید چونکه دعایت ز دل تپید


پارسا کیادلیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد