یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به شکوه نایاب امیدم

به شکوه نایاب امیدم
از سهم خویش بُریدم
از زِهدان هیچ ناکجا پهنه دیدار،برهنه دویدم
از تنهایی تو،به تنهایی جانانِ خویشم رسیدم
از خنده چشم خفته تو،بیداری اشک را دیدم.
امید به پرتو خورشیدم
خسته از کامیابی دردم
به این دو روز بالیده دنیا،چشم خود می بندم؛
به پرواز اینجا در قفس،چگونه با گریه بخندم؟
از این درون ریزی دریغ،که گرفتار چند و چونم.

بابک رضایی آسیابر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد