یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اگر عشق پیراهنِ ساده ای بود ، وُ

اگر عشق
پیراهنِ ساده ای بود ، وُ

درچاکِ این همه هراس
ازبندِ نافِ آهو نمی افتاد
یا رنگِ زردِ لیمویی
پرواز را ، از ،قناری می آموخت
یک پاییز ...
دنبالِ ، رنگِ زردی نمی گشتیم

اگر یک لنگه دَمپایی
درتنهاییِ جاده
نمی خندید
یا شکوفه ای
از درختی ، تا درختِ دیگر
خاطرۀ باد نبود
ازشبِ
چراغ هایِ کم سو نمی ترسیدیم

اگر آذرخشی
بربالِ پروانه ای بود
کنارِ ، اندوهِ ، کولبری جوان
خاکستر می شدیم ...


فریدون ناصرخانی کرمانشاهی

هجرِ تو،مرگِ بهارانِ من‌است

هجرِ تو،مرگِ بهارانِ من‌است
رفتنت، نقطه‌ی پایان من‌است. . .

دل‌بَرم عمرِ...من...ارزانیِ‌تو
زندگی بعدِتو زندانِ من‌است. . .

حسن کریم‌زاده اردکانی