یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بهار شد و

بهار شد و
او
به گلگشت در باغ،
شد مشغول
عبرت بسیار دید
و
چشم دلش،
گشت روشن
وز گلی آموخت؛
سر به آسمان سودن و
دل ز گل و خاک، برکندن
تن به سبزی آراستن و
از خواب گران برخاستن
میزبان شبنم و
همدم نسیم گشتن
.
.
.
و
چنان سرمست شد؛
که رفت از خاطر او،
هرچه سرمای زمستانی بود

فرشته سنگیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد