یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شبی تاریک و من و صورت تو

شبی تاریک و
من و صورت تو
رد برقی که به ناگاه
برون رفت از اون
چشم‌های خیس و تر تو
شب یلدا بود
وقتی که نبودی
وقت بی‌حوصلگی
لحظه پوچی مدام
تلخی جرعه‌های ایام بکام
هر چه را خواستم تو بودی
هر که را دیدم تو بودی
راه رفتم به درازای شب یلدا
بر بلندای کوه ایستادم تک و تنها
نگاهم به شرق بود و به فردا
برق نگاهت برد این شب یلدا
اشک چشمت شوق برانگیخت
در چارگوشه تنهایی دنیا


مهرداد درگاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد