یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بردیوار عمر نوشتم

بردیوار عمر نوشتم
قدم هایت را
آهسته بردار
هنوز قطار خوشبختی ام را میبینم
از دشت های دور
پشت کوه های حسرت
واز لابلای
جنگلهای سر به فلک کشیده،
دست تکان می دهد

عقربه های زندگی ام
خواب به چشم  ندارند
و با شکفتن گلهای پامچال
کنار ریل
چشم براه آمدنش هستند

افسانه ضیایی جویباری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد