یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گردیده دیدنت بر دیده به حسرتم

گردیده دیدنت بر دیده به حسرتم
آئی به دیده نهی پای کوشیده به محنتم
باد موافق گذر کنی بر بوستان حضور
آور بوی پیراهنش که نا شنیده به حیرتم
کاشک به جای عزیز بود می عقاربی
هر چند پنهان نماند جرم دریده جامتم
جانا شنو سخن ناصح به گوش جان
کم شکوه کن میگذردشوریده به حالتم
آزرده شد آهی از دست روزگار ترسم
به چاه غم افکنند دوباره از حسیده به غربتم

عبدالمجید پرهیز کار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد