یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به چشمان پر از خوابت تماشا می کنم روزی

به چشمان پر از خوابت تماشا می کنم روزی
خودم را در دل آن نازنین جا می کنم روزی

برای آنکه دیگر از سر ما دست بردارند
تمام غصه ها را با تو حاشا می کنم روزی

اگر چه روزگار از دنده چپ گشته همراهم
ولی من راه خود را با تو پیدا می کنم روزی

فقط کافیست سر بر شانه های درد بسپاری
در اغوشی که خود را با تو پیدا می کنم روزی

به لای طره هایت گم شده رویامان اما
به امید خدا حل معما می کنم روزی

پریدن آرزوی مرغکان مانده در دام است
به دستانت گره از پایمان وا می کنم روزی

چه میخواهی که جانی دارم و آن هم فدای تو
مگر من از طناب دار پروا می کنم روزی؟


علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد