یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غم فراق در چشمانم

غم فراق در چشمانم
اشک شوق بر دیدگانم
می خواهم بیشتر اینجا باشم
خوشبختی همینجاست
در پستوی همین خانه
در باغچه پشت حیاط
در ساقه و برگ و نور و گیاه
انگار گمشده ام را پیدا کردم
دوست دارم اینجا را بغل کنم
و دقایقی بغض دلتنگی هایم را بترکانم
تا جاری شود اشکِ رهایی غم از برزن دل
مدتی باید باشم
زود باید برگردم
چقدر اینجا زیباست
مادرم چای می ریزد
پدرم زیبا می خندد
چه صفایی دارد دل من
زود باید برگردم
باید بروم
این فکر مرا می آزارد..

بهنام بادپروا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد