یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه شبهایی به یادت تاسحربیداربودم من

چه شبهایی به یادت تاسحربیداربودم من
ولی افسوس در نزدت چه بی مقدار بودم من

توبستی عهدپیمان لیک نَنمودی وفا داری
زعشقت نازنیناروز شب بیمار بودم من

مراباغصّه هایم عاقبت کردی رها رفتی
تورفتی هرشبی تاصبح بی دلداربودم من

چرابشکسته ای پیمان خودراناگهان ای مه
ز هجرانت نگارا باتنی تبدار بودم من

توهرشب می روی درخواب نازی بیخبر هستی
چه غم درسینه پنهان گشته بی غمخواربودم من

نبودچون من دراین دنیاگلی کزروی بد بختی
که درعمرم همی بیرون ز هرگلزاربودم من

ز عشقت دلبرآخرشدم رسوا دراین عالم
ز شیدایی نگارا شهره در بازار بودم من

چرامحروم بنمودی(خزان)را بی وفا آخر
فقط مشتاق دریک لحظه ای دیدار بودم من


علی اصغر تقی پور تمیجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد